یکی یدونه.....چراغ خونه

بیقراری های آرام قلبم

وقتی مادر شدی دیگر قلبت آرامش ندارد . گاه چنان از عشق و هیجان پر میشود که دیگر تند ترین ریتم دنیا هم به پای ریتم ضربان قلب تو نمیرسد و گاهی چنان از درد فشرده میشود که شک میکنی از اینکه توان ادامه داشته باشد. این روزها قلبم میان گریه های و بی تابی های دخترک چنان بی تاب و توان شده است که خودم هم نمیدانم چگونه است که اشکانم جاری نشده اند شاید این هم از معجزات مادر شدن است . دخترک همچنان درگیر دندان هایش و من از دخترک درگیر تر . تمام مدت روز تنش داغ است اما تب ندارد .صبح ها کمی میخندد و حرف میزند و قلب من نیروی تازه میگیرد برای شب هایی که تا نزدیک صبح بیدار است و اشک میریزد و هیچ چیز هم انگار دردش را تسکین نمیکند .تمام لثه پایین متورم شده اس...
31 فروردين 1391

گل مرواريد هاي دختري جونه زد

ديروز كه رفته بوديم دكتر براي چكاب ماهيانه دخترك خيلي تشنه شده بود و هي به ليوان آب بچه ها نگاه ميكرد .منم يادم رفته بود ليوانش و براش ببرم تو يه ليوان يه بار مصرف آب جوش ريختم خنك كه شد دادم بهش يه كمي خورد لبه ليوان تيز بود يه نگاه به دهنش كردم ببينم يه وقت زخم نشده باشه كه ديدم اي واي دو تا شكاف كوچيك روي لثه اش هست كه جاي دندونه انقدر ذوق كردم كه ميخواستم جيغ بزنم . آقاي پدر كه نديد به دكتر هم كه گفتم نگاه كرد و اما گفت نه دندون نداره و انقدر منتظر دندون نباش هنوز خيلي زوده . امروز داشتم به دخترك سيب ميدادم قاشق فلزي رو كشيدم روي لثه و ديدم كه بله يه مادر هيچ وقت اشتباه نميكنه .تازه صدا هم ميدادم دلم براي دهن بي دندونش تنگ خوا...
22 فروردين 1391

زندگی حول دخترک میچرخد

پدر بزرگ پدری دخترک مریض است از اول سال جدید فقط یکبار او را دیده ایم آن هم در ccu الان هم در icu است و ملاقات ندارد .دلمان برايش تنگ شده و از خدا ميخوايم كه زود خوب و شاد برگرده خونه . دختركمان انگار به خوردن غذاي كمكي بعد يك ماه عادت كرده و كمي هم غذاي غير قانوني ميدهيم دستش.مثلا امروز نان تافتون داديم هي توي دهنش خيسش ميكرد منم از ترس اين كه تيكه بشه ازش ميگرفتم چنان گريه اي سر ميداد كه بيا و ببين. يه استخون مرغ رو هم شستم دادم دستش ( اين ديگه از اون كارهاي عجيب بود ) چنان با اشتياق ميخورد كه انگار داره كباب غاز ميخوره . دندوناي نيشش توي لثه بالا اومده و لثه انگار تاول زده ....فكرش راهم نميتوانم بكنم كه اولين دندان هاي دخترك دندان نيش...
18 فروردين 1391

آغاز 91 و روزای خوبش

روزای آخر سالمون پر شد از اتفاقات پیش بینی نشده .یه سری خوب و یه سری هم بد .همه چیز توهم توهم شده بود اما سال ٩٠ به خیر و خوشی تموم شد . سال ٩٠  رو تا ابد با تمام خاطراتش تو قلبم نگه میدارم .خداحافظ سال پر از خوشی و خوشبختی پر از خنده های دخترک کوچیکی که برکت و شادی مهمون خونمون کرد . از آغاز ٩٠ تا پایان همیشه خانواده کوچیکمون زندگی قشنگ و پر از لطف خدا ست. سال ٩١ هم به امید خدا پر از روزای خوب خواهد بود روز دندونای دخترک روز اولین قدم هاش حتی روز اولین غلت زدنش برای همه آرزوی شادی و سلامتی دارم چند تا آرزوی مخصوص هم برای خانواده هامون برای پدربزرگ پدری دخترک سلامتی .برای پدر بزرگ و مادربزرگ مادری دخترک هم روزگار نو برای خاله و ...
6 فروردين 1391
1